نوشته شده توسط : شیماو شقایق.دایی رضا

و شکستم و دویدم و فتادم  :

درها به طنین های تو وا کردم
 هر تکه را جایی افکندم پر کردم هستی ز نگاه
 بر لب مردابی پاره لبخند تو بر روی لجن دیدم رفتم به نماز
 در بن خاری یاد تو پنهان بود برچیدم پاشیدم به جهان
بر سیم درختان زدم آهنگ ز خود روییدن و به خود گستردن
 و شیاریدم شب یک دست نیایش افشاندم دانه راز
 و شکستم آویز فریب
 و دویدم تاهیچ و دویدم تاچهره مرگ تاهسته هوش
 و فتادم بر صخره درد از شبنم دیدار تو تر شد انگشتم لرزیدم
 وزشی می رفت از دامنه ای گامی همره او رفتم
ته تاریکی تکه خورشیدی دیدم خوردم وز خود رفتم و رها بودم

####################################

پرهای زمزمه :

 مانده تا برف زمین آب شود
مانده تا بسته شود این همه نیلوفر وارونه چتر
ناتمام است درخت
زیر برف است تمنای شنا کردن کاغذ در باد
و فروغ تر چشم حشرات
 و طلوع سر غوک از افق درک حیات
مانده تا سینی ما پرشود از صحبت سنبوسه و عید
در هوایی که نه افزایش یک ساقه طنینی دارد
 و نه آواز پری می رسد از روزن منظومه برف
تشنه زمزمه ام
مانده تا مرغ سرچینه هذیانی اسفند صدا بردارد
پس چه باید بکنم
 من که در لخت ترین موسم بی چهچهه سال
 تشنه زمزمه ام ؟
بهتر آن است که برخیزم
 رنگ را بردارم
 روی تنهایی خود نقشه مرغی بکشم



:: موضوعات مرتبط: شعر , ,
:: بازدید از این مطلب : 1126
|
امتیاز مطلب : 64
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
تاریخ انتشار : یک شنبه 1 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شیماو شقایق.دایی رضا

اين چه خلدست که چندين همه حورست اينجا

چه غم از نار که در دل همه نورست اينجا

 

گل سوري که عروس چمنش مي‌خوانند

گو بده باده درين حجله که سورست اينجا

 

موسم عشرت و شادي و نشاطست امروز

منزل راحت و ريحان و سرورست اينجا

 

اگر آن نور تجليست که من مي‌بينم

روشنم گشت چو خورشيد که طورست اينجا

 

آنکه در باطن ما کرد دو عالم ظاهر

ظاهر آنست که در عين ظهورست اينجا

يار هم غايب و هم حاضر و چون درنگري

خالي از غيبت و عاري ز حضورست اينجا

 

سخن از خرقه و سجاده چه گوئي خواجو

جام مي نوش که از صومعه دورست اينجا



:: موضوعات مرتبط: شعر , ,
:: بازدید از این مطلب : 1236
|
امتیاز مطلب : 58
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : سه شنبه 27 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شیماو شقایق.دایی رضا
( صائب تبریزی) :
 
از فروغ عشق، خورشيد قيامت کن مرا
يا رب از دل مشرق نور هدايت کن مرا
 
شسته رو چون گوهر از باران رحمت کن مرا
تا به کي گرد خجالت زنده در خاکم کند؟
 
موج بي‌پرواي درياي حقيقت کن مرا
خانه‌آرايي نمي‌آيد ز من همچون حباب
 
خانه دار گوشه‌ي چشم قناعت کن مرا
استخوانم سرمه شد از کوچه گرديهاي حرص
 
زنده‌ي جاويد از دست حمايت کن مرا
چند باشد شمع من بازيچه‌ي دست فنا؟
 
آتشين رفتار چون اشک ندامت کن مرا
خشک بر جا مانده‌ام چون گوهر از افسردگي
 
از فراموشان امن آباد عزلت کن مرا
گرچه در صحبت همان در گوشه‌ي تنهاييم
 
تا قيامت سنگسار از خواب غفلت کن مرا
از خيالت در دل شبها اگر غافل شوم
 
مرحمت فرما، ز ويراني عمارت کن مرا
در خرابيهاست، چون چشم بتان، تعمير من
 
من که باشم تا کنم تلقين که رحمت کن مرا؟
 
******************************
 


:: موضوعات مرتبط: شعر , ,
:: بازدید از این مطلب : 1176
|
امتیاز مطلب : 146
|
تعداد امتیازدهندگان : 42
|
مجموع امتیاز : 42
تاریخ انتشار : سه شنبه 27 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شیماو شقایق.دایی رضا

چون زلف تو ام جانا در عین پریشانی
چون باد سحرگاهم در بی سر و سامانی
 من خاکم و من گردم من اشکم و من دردم
تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی
خواهم که ترا در بر بنشانم و بنشینم
تا آتش جانم را بنشینی و بنشانی
ای شاهد افلاکی در مستی و در پاکی
من چشم ترا مانم تو اشک مرا مانی
در سینه سوزانم مستوری و مهجوری
در دیده بیدارم پیدایی و پنهانی
من زمزمه عودم تو زمزمه پردازی
من سلسله موجم تو سلسله جنبانی
از آتش سودایت دارم من و دارد دل
داغي که نمی بینی دردی که نمی دانی
دل با من و جان بی تو نسپاری و بسپارم
کام از تو و تاب از من نستانم و بستانی
ای چشم رهی سویت کو چشم رهی جویت ؟
روی از من سر گردان شاید که نگردانی



:: موضوعات مرتبط: شعر , ,
:: بازدید از این مطلب : 1077
|
امتیاز مطلب : 66
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : سه شنبه 27 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شیماو شقایق.دایی رضا

عبور باید کرد

عبور باید کرد .

 

صدای باد می آید عبور باید کرد.

و من مسافرم ای بادهای همواره !

مرا به وسعت تشکیل برگ ها برسانید.

و کفشهای مرا تا تکامل تن انگور

پر از تحرک زیبایی خضوع کنید.

دقیقه های مرا تا کبوتران مکرر

در آسمان سپید غریزه اوج دهید.

و اتفاق وجود مرا کنار درخت

بدل کنید به یک ارتباط گمشده پاک ...



:: موضوعات مرتبط: شعر , ,
:: بازدید از این مطلب : 6188
|
امتیاز مطلب : 114
|
تعداد امتیازدهندگان : 36
|
مجموع امتیاز : 36
تاریخ انتشار : چهار شنبه 21 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شیماو شقایق.دایی رضا

شنیدم که کشتی به دریای ژرف
چو آزرده از خشم توفان شود،
چو بر چهر دریای نیلوفری
شکن ها و چین ها نمایان شود،
بزاید ز هر سوی موجی چو کوه
که شاید به کشتی شکست آورد،
گشاید ز هر گوشه گرداب کام
که شاید شکاری به دست آورد.
بپیچد چو زرینه مار آذرخش
دمی روشنایی زند آب را.
خروشنده تندر بدزدد ز بیم
ز دل ها توان و زتن تاب را.
ز دل برکشد هر کسی ناله یی،
براید ز هر گوشه فریادها،
بیامیزد اندر دل تیره شب
به فریادها ناله ی بادها...
پس آنگاه کوشش کند ناخدای
که بر خستگان ناخدایی کند:
به دریا نهد زورق و ساز و برگ
کسان را بدان رهنمایی کند...
چو آسوده شد زانچه بایست کرد،
به بالای کشتی رَوَد مردْوار-
بر آن سینه ی قهرمان دلیر
نشانهای مردانگی، استوار
فروغی در آن دیده ی دلپذیر،
سرودی به لبهای پر شور او...
دمی این چنین چون بر او بگذرد،
دل ژرف دریا شود گور او!
چو فردا به بام سپهر بلند
شود مهر، چون گوی زر، تابناک،
نویسد به پهنای دریا به زر
که: " دریا دلان را ز مردن چه باک؟…"
چنین است آیین مردانگی
که تا بود، این بود و جز این نبود
ز من برچنان قهرمانان سپاس!
ز من بر چنان ناخدایان درود!




:: موضوعات مرتبط: شعر , ,
:: بازدید از این مطلب : 5541
|
امتیاز مطلب : 42
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : چهار شنبه 21 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شیماو شقایق.دایی رضا

خواندن این شعر را به همگان توصیه میکنم.... به دفعات آنرا خوانده ام.

 

برف می بارد
برف می بارد به روی خار و خاراسنگ
کوهها خاموش
دره ها دلتنگ
راه ها چشم انتظار کاروانی با صدای زنگ
بر نمی شد گر ز بام کلبه های دودی
یا که سوسوی چراغی گر پیامی مان نمی آورد
رد پا ها گر نمی افتاد روی جاده های لغزان
ما چه می کردیم در کولاک دل آشفته دمسرد ؟
آنک آنک کلبه ای روشن
روی تپه روبروی من
در گشودندم
مهربانی ها نمودندم
زود دانستم که دور از داستان خشم برف و سوز
در کنار شعله آتش
قصه می گوید برای بچه های خود عمو نوروز
 



:: موضوعات مرتبط: شعر , ,
:: بازدید از این مطلب : 1462
|
امتیاز مطلب : 44
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : چهار شنبه 21 بهمن 1388 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد